غزل شماره 143
وزن/ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
کاشکی بیم و به شیرین اِگُدُمای سر مَست
دُنگُلی نی به مَچَل کِردِنـه فَرهـاد اِز قَست
هیچ ویرِت به هُکِه؛سی تو نَبُردِس خَو، بی
هیچ هوشِت به هُکِه؛ کُهنِه تَراشیدَک،وَست
اِی مَهِه تُـرنـِه طِلا ، هیچ خَـوَر داری هیچ
مَلهَمِس مَرگِه هُکـه لِشکِ اُمـیدِس اِشکَـست
مِهـرِ خُت سَرد نَکُن ، وا هُکِه دَرنا هوشِس
دل و دینِس ، به دوتا تالِ بَناگوشِت ، بَست
مُن نَکُن سِیـل؛ اَیَر، تِشنهی کالِت ، وابیم
نی مِنه ایل ؛ یکی بو، که نِبـو کال پَـرَست
بَختِ لیشُم ؛ زِ اَزَل ، جـور نَبـی ، وا مِـیلُـم
تا تَقی خَرد به توقی،هو وُریستا، یو نِشَست
نی به جُز صَور؛چِرائی که بِگِرنُم، وَرِ پام
نیم موسا ، که مُدُم ، بوهِـه کِلاکُم ، دَمِ دَست
جورِ نازی که زَنِه بِـرچ ، زِ مِرزِنگِ سِیات
اِز دِلِ اَورِ دِنا ، .. هیچ تَش و بَرق ، نَجَست


۱...ای کاش بود م و به شیرین میگفتمای سر مست ، قشنگی , به دست انداختن فرهاد از روی عمد نیست.
۲ ... هیچ یادت هست به آنکه برای تو خواب اش نبرد بود ، هیچ حواس ات به آنکه کوه را تراشید افتاد.
۳ ...ای ماه گیسو طلا هیچ خبر داری هیچ، مرهمش مرگ هست آن کسی که شاخهی امیدش شکست.
۴ ... مهر خودت را سرد نکن به آنکه حواس خودش را از دست داد، و دل و دین خودش را به دو تا تار بناگوش ات بست.
۵ ... به من نگاه نکن اگر تشنهی چشم کال تو شده ام ، نیست داخل ایل، یکی باشد که کال پرست نباشد.
۶ ... بخت بدم از ازل با مِیلم جور نبود ، تا تَقی به توقی خورد آن پا شد و این نشست.
۷ ... به جز صبر چراغی نیست که در برابر پایم روشن کنم ، موسی نیستم که مدام عصایم دستم باشد.
۸ ... مانند نازی که برق میزند از مُژگانِ سیاهت ، از دل ابر کوه دنا هیچ رعد و برقی نجست.
معنی لُغات :
کاشکی ...ای کاش
بیم ... بودم
اِگُدُم ... میگفتم
دُنگُلی ... دهان گُلی ( اصطلاحا یعنی قشنگی و زیبایی)
نی ... نیست
به مَچَـل کِـردِنه ... به دست انداختنِ ، به مسخره کردنِ
اِز قَست ... از عمد
ویرِت ... یاد ات
به هُکِه ... به آنکه
سی تو ... برای تو
نَبُردِس ... نبردش
خَو ... خواب
کُهنِه ... کوه را
تَراشیدَک ... تراشید ( حرف ک در آخر افعال در گویش بختیاری بار تاکیدی دارد . در فارسی میانه رایج بود ولی در فارسی نو حذف شده است . بختیاریها هنوز استفاده میکنند )
وَست ... افتاد
اِی مَهِه ...ای ماهِ
تُـرنـِه طِـلا ... گیسو طلا
خَـوَر ... خبر
مَلهَمِس ... مرهم اش
مَرگِـه ... مرگ است
لِشـکِ ... شاخه ی
اُمیـدِس ... امیدش
اِشکَست ... شکست
خُت ... خودت
وا هُـکِه ... با آنکه
دَرنـا ... از دست داد ، درنهاد
هوشِس ... هوش اش
دل و دینِس ... دل و دین اش
تالِ ... تارِ
مُن نَکُن سِیل ... من را نگاه نکن
اَیَر ... اگر
تِشنهی کالِت ... تشنهی کال تو ( چشم کال تو )
وابیم ... شده ام
نی مِنه ایل ... نیست داخل ایل
یکی بو ... یکی باشد
که نِبو ... که نباشد
بَختِ لیشُم ... بختم بدم
زِ اَزَل ... از ازل
جـور نَبـی ... هماهنگ نبود
وا مِیلُـم ... با میل من
هو ( هُ)... آن
وُریستا ... پا شد ، برخاست
یو نِشَست ... این نشست
نی به جُز صَور ... نیست بجز صبر
چِـرائی ... چراغی
که بِگِرنُـم ... که بگیرانم ، که روشن کنم
وَرِ پام ... در برابر پایم
نیم موسا ... موسی نیستم
که مُدُم ... که مدام
بوهِه ... باشد
کِلاکُم ... عصایم
جـورِ نـــازی ... مانند نازی
کـه زَنِـه بِـرچ ... که برق میزند
زِ مِرزِنگِ سِیات ... از مژگان سیاهت
اِز دِلِ اَورِ دِنـا ... از دل ابر دنا
تَش و بَـرق ... رعد و برق
